فقط یکبار حس کردم یک نفر درکم کرد.
تازه با ربه‌کا بهم زده بودم و حالم خیلی بد بودتوی کافه نشسته بودم که دختر پیشخدمت به من گفت چقدر بهم ریخته‌ام.
ماجرای دعوای با ربه‌کا و جدا شدنمان را برایش تعریف کردم.
و او در جواب به من نگفت همه درد دارند، نگفت باید شرمنده باشم که چنین چیزی اذیتم می‌کند، نگفت جنبه‌ی مثبت زندگی را ببین، نگفت که تقصیر خودم است.
بحث مار، نقاش فلج سر کوچه آگوستین را پیش نکشید، فقط چهره‌اش را در هم کشید و گفت آخ.»
همین.انگار خوب می‌فهمید که همین درد ساده و پیش پا افتاده، چقدر دارد آزارم می‌دهد.
تنها باری که حس کردم کسی درکم کرد، همان یکبار بودهمان یکبار.

.شب بخیر آقای رئیس جمهور، ژاک پریم.

در آینه بر صورت خود خیره شدم باز...

رستگاری در سی سالگی!

کاین درد نپندارم از آنِ منِ تنهاست!

نگفت ,درد ,فقط ,چقدر ,بهم ,ربه‌کا ,به من ,حس کردم ,با ربه‌کا ,»همین انگار ,آخ »همین

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سینما پیام آوران پارسیان پالس پویا (علوم کامپیوتر) روانسنجی MR.Trader وبلاگ الگوریتم دانلود خلاصه کتاب نظام اقتصادی صدر اسلام هادی غفاری جامعه سازی یا جامعه شناسی؟ ali اوج پرواز